آرشان جانآرشان جان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

شور زندگی ما دو نفر

از مزیت های نوه بودن !!

1392/6/3 14:22
نویسنده : مامان ماهی
259 بازدید
اشتراک گذاری

ای بابا  دوباره شنبه شد و اول هفته است . نمیدونم چرا شنبه ها اصلا حوصله موصله ندارم .تازه اول صبح هم هست ، کو تا شب بشه خیال باطل

در همین اوضاع و احول سیر میکردم که دیدیم یکی در زد ( ای خدا کی میشه من خودم در رو باز کنم )

مامانی درب رو که باز کرد دید بابا مصی با مامان سیمام هستن .وقتی اومدن داخل مامان سیمام دستش یه ساک بود که از توش هی لباسهای رنگو وا رنگ در می آورد

این شکلی :

 

نه یکی نه دو تا

نه سه تا و نه چهار تا !!!!!!!!!

منو این همه خوشبختی !!!!!!!!!!!!!!

منتظری بگم محاله ؟ فعلا که میبینی محال نیست نیشخند

 

به لطف من مامانی هم از این فرصت بی نصیب نموند و بابا مصی طی یک حرکت انتحاری وارد عمل شده و مامانی رو ذوق مرگ میکنه 

 

آخ که همه خانمها عاشق این چیزهان ( خودتون بهتر میدونین دیگه )

 

قیافه بابایی بعد از دیدن این لاکها دیدن داره

بابایی : تعجبعصبانی( یعنی میخوای این لاکها رو بزنی حتما میخوای بیرون هم بری ؟)

مامانی : خجالت لبخند ( دست شما درد نکنه چرا زحمت کشیدین )

نی نی :نیشخندخوشمزه ( اینا رو میشه خورد )

البته قائله به همین جا ختم نمیشه و من با چند تا لبخند کج از مامان سیما و بابا مصی تشکر میکنم البته با زبان خودم .

تازه هم یاد گرفتم وقتی عمه ام رو میبینم از ته دل ذوق میکنم و از خودم صدا در میارم عمه ام هم که انگار دنیا رو بهش دادن همه زندگیشو ول میکنه و دربست در اختیار من میمونه نیشخند اما من با خودم فکر میکنم که کی میشه من برم مدرسه اونوقت عمه شبنمم بیاد دنبالم من قیافه بگیرم واسه دوستام و جلوی اونا پز عمه ام رو بدم آخه عمه ام ( به چشم خواهری ) خیلی خوشگل و خوشتیپه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)