اولین مسافرت آرشان به اصفهان
در ادامه ماموریت های سریالی پدر این دفعه مامان خانمی هم مشارکت داشته و بنده برای اولین بار به اصفهان سفر کردم صبح یک روز زیبای پاییزی راه افتادیم به سمت اصفهان
در راه
بابا صبحها بکارش می پرداخت و شبها با هم به گردش و نشون دادن زیبایی های نصف جهان می پرداختیم.
توی کالسکه در حال دیدن و گشتن از میدان امام
هر وقت میایم بیرون طرح غافلگیری داری و یهویی هوس شیر خوردن میکنی وایییییییییییی واست فرقی نمیکنه که کجا باشیم
اینجاهم اومدیم باغ پرندگان اینقدر گرمت بود که مجبور شدم لباس روییت رو در بیارم تاشما با لباس خونه تو باغ بچرخی
با چه دقتی داری به پرنده ها نگاه میکنی
از بس بهشون دقت کردی یهویی خوشش اومد و شروع کرد به فیگور گرفتن ببین چه ژستی واست گرفته
خلاصه این مسافرت خیلی به من خوش گذشت بگذریم از اینکه شما یکمی اذیتمون کردی اما از اونجایی که بابایی با حوصله همه جا بردمون و حسابی گشتیم به منکه خوش گذشت ایشاله مسافرتهای بعدی خوش مسافرت باشی و بازهم زود زود بریم سفرررررر